سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  فقط بخند...
همه زهد در دو کلمه از قرآن فراهم است : خداى سبحان فرماید « تا بر آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید ، و بدانچه به شما رسیده شادمان مباشید . » و آن که بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد از دو سوى زهد گرفته است . [نهج البلاغه]
کل بازدیدهای وبلاگ
999
بازدیدهای امروز وبلاگ
0
بازدیدهای دیروز وبلاگ
0
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
فقط بخند...
لوگوی وبلاگ
فقط بخند...
اوقات شرعی
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   ahmadzatot  

عنوان متن بیا بخند پنج شنبه 89 اردیبهشت 30  ساعت 11:34 صبح


غضنفر واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خیرات می کرده. خلاصه هرکی رد می شده، یک خرما برمی داشته و یک صلوات می فرستاده. بعد یک مدت، یک بابایی دست می کنه یک مشت خرما برمی داره، غضنفر دستشو می گیره میگه: هوووی! چه خبره؟! یک نفر آدم مرده، اتوبوس که چپ نکرده!

غضنفر داشته دنده عقب با ماشین از کوه می رفته بالا بهش می گن چرا دنده عقب میری می گه اخه می ترسم بالا جا نباشه نتونم دور بزنم بعدا وقتی می خواسته پایین بیاد باز می بینن داره دنده عقب می یاد می گن الان چرا دنده عقب می یای می گه آخه بالای کوه جا بود تونستم دور بزنم

غضنفر کولر خونشون خراب میشه به زنش میگه چند دفعه گفتم 5 نفری جلوی این نشینید

یه دکتری رفته بوده یکی از دهات و بهشون اصول بهداشت و نظافت رو یاد می داده. اتفاقأ همون موقع یه گربه ای داشته...ونشو می لیسیده و خودشو تمیز می کرده. جناب دکتروسط سخنرانی میگه: مثلأ نگاه کنید، حتی این گربه که حیوونه و عقلش نمی رسه هم داره خودشو تمیز می کنه. یهو یکی از دهاتیها از وسط جمع بلند می شه میگه: آقای دکتر، نه فکرکنی عقلمان نمی رسد ها، زبانمان نمی رسد.

یه روز مدیر مهد کودک به یکی از بچه ها میگه: تو مامان داری؟ میگه نه! میگه بابا داری؟ میگه نه! مرده میگه پس چی داری؟ میگه جیش دارم؟


اولی به دومی: آن دو نفر را می‌بینی؟ ده سال است که ازدواج کرده‌اند و به قدری یکدیگر را دوست دارند که آدم فکر می‌کند اصلا ازدواجی بین‌شان صورت نگرفته است

غضنفر چربی داشته میره دکتر، دکتر بهش میگه روزی ? کیلومتر باید بدوی... بعد از چند روز غضنفر زنگ میزنه به دکتر میگه: رسیدم لب مرز، چیکار کنم؟

به لره می گن عروسی پسرت کی هست؟ میگه: این دوشنبه نه، چهارشنبه بعدی

به غضنفر می گن تو نمی خوای آدم شی؟ می گه من از این قرتی بازیها خوشم نمیاد.

این هم از معایب شهرت بیش از حد:
علی دایی میره اردبیل نون بگیره، چادر سرش می‌کنه اونو نشناسن تو صف خودشو می‌چسبونه به یه خانم تپل خانومه میگه علی ول کن منم رضازاده

هواپیما داشت سقوط می کرد همه داشتن جیغ میزدن به جز غضنفر! ازش می پرسن چرا تو ساکتی ؟ میگه : ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه

یک اصفهانی چایی میاره برای مهموناش ولی قند نمی یاره می گه به قند بالای یخچال نگاه کنید و چای بخورید یه بچه ای میرد تو بهر قنده اصفهانیه میزنه پشت کله پسره می گه: من گفتم چای با قند بخور نه چای شیرین

به ترکه می گن بچه کجائی ؟ میگه : بچه تهرون . . . می گن : کجای تهرون . . . می گه : کیلومتر 700 ، جاده تهران - اردبیل

غضنفر به زنش می گه 3 تا حیوان نام ببر که با خ شروع بشه. زنش می گه: خودت، خواهرت، خدابیامرز مادرت!

 

نظر فراموش نشه!!!


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بیا بخند


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ